جدول جو
جدول جو

معنی ول زن - جستجوی لغت در جدول جو

ول زن
قلاب ماهی گیری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ / زِ)
در تداول، ول کننده. رهاکننده، دست بردارنده.
- ول کن معامله نبودن، در تداول، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنبالۀ کاری را رها نکردن. (لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
در تداول عامه، عمل بامبول باز، کار بامبول باز، جانغولک (جنغولک) بازی، (یادداشت مؤلف)، حقه بازی، دوز و کلک زدن، و رجوع به بامبول شود
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ)
در تداول عامه، چشش. مخفف مزه مزه.
- مزمزه کردن، مخفف مزه مزه کردن. چشیدن غذا و جز آن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گول زن
تصویر گول زن
فریب دهنده فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل زن
تصویر گل زن
آنکه بر روی پارچه شکل گل را نقش کند
فرهنگ لغت هوشیار
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گول زنی
تصویر گول زنی
عمل گول زدن فریب
فرهنگ لغت هوشیار
باد بزن
فرهنگ گویش مازندرانی